مهندس محمدرضا جمشیدی

این روزها پرسش‌های بسیاری برای فعالان بخش کشاورزی مطرح است، از جمله موضوع مهم احیای جهادسازندگی در دولت سیزدهم و پرسش‌هایی از این دست که چرا دولت سیزدهم به‌دنبال احیای مجدد جهادسازندگی است؟ مأموریت و شرح وظایف این نهاد در مقطع زمانی فعلی چه باید باشد؟

آیا گرایش این نهاد رشد و توسعه اقتصادی است؟ آیا به‌دنبال فقرزدایی و اشتغالزایی است؟ آیا به‌دنبال بازسازی خدمات زیربنایی و امکانات روستاهای محروم است؟ آیا به‌دنبال حل معضل حاشیه‌نشینی در اطراف شهرهای بزرگ است؟
آیا این احیا و فعالیت این سازمان، ستادی ‌خواهد بود ، یا اجرایی؟
به واقع پروژه محور است یا مأموریت محور و یا وظیفه محور؟
منابع اعتباری موردنیاز این نهاد از کجا تأمین خواهد شد؟ آیا این نهاد از قید و بند قوانین آزاد خواهد بود؟ رابطه این نهاد با ساختارهایی که در حال حاضر در روستاها فعال هستند چگونه تعریف می‌شود؟ آیا معاونت توسعه روستایی موجود به جهادسازندگی تبدیل خواهد شد؟ و…
نگاهی به ماهیت وجودی جهادسازندگی به عنوان نهادی انقلابی در سال 1358 نشان می‌دهد که درعرصه‌های خطیر انقلاب اعم از 8 سال دفاع مقدس و دوران سازندگی این نهاد و وزارتخانه نقش بی‌بدیلی ایفا کرده است.
اما این‌که در مقطع فعلی با توجه به شرایط خاص زیربناهای کشور احیای این سازمان چگونه باید باشد، ماه‌هاست که بحث اصلی محافل کارشناسی شده است.
گروهی احیای مجدد جهادسازندگی را در دل وزارت جهادکشاورزی ترسیم می‌کنند و گروهی دیگر در معاونت توسعه روستایی نهاد ریاست جمهوری و البته استخوان‌‌خرد کرده‌های قدیمی جهادی هم نسبت به این دو رویکرد مخالفت خود را نشان داده‌‌اند و معتقدند که نباید این سازمان انقلابی وجهه دولتی به خود بگیرد.
نکته مهمی که در این وادی فارغ از مسایل برشمرده اهمیت دارد این‌که ایران امروز با اوایل انقلاب تفاوت‌های بسیاری دارد و باید در نظر داشته باشیم که حرکت‌های طوفنده جهادسازندگی در همان مقطع هم دوام زیادی نیافت و در آخرین سال‌های حیات به یک مجموعه اداری تبدیل شده بود که این رویکرد در احیای مجدد جهادسازندگی باید مورد آسیب‌شناسی قرار بگیرد.
از این‌رو اگر وزارت جهادکشاورزی به‌دنبال احیای جهادسازندگی با هدف افزایش تولید است، باید در نظر داشت که شایسته‌ترین حرکت جهادی می‌تواند در قالب یک تشکل بخش خصوصی شکل بگیرد که در قید و بند دولت نباشد و با یک حرکت مردمی این افزایش تولید حاصل شود.
اما اگر به‌دنبال بازگشت به شکل دولتی جهادسازندگی باشیم، بعید نیست دوباره با همان مسایلی‌که جهاد سازندگی را در آن مقطع به ادغام رساند روبه‌رو شویم.
نکته مهم دیگر این است که تاکنون دو موضع کلی برای احیای جهادسازندگی مطرح شده یکی موضوع حاشیه‌ شهرها و فقرزدایی از روستاها که از سوی رییس جمهوری به صراحت اعلام شد و دیگری مسأله دمیدن روح جهادی در وظایف وزارت جهادکشاورزی است که از سوی وزیر جهادکشاورزی دولت سیزدهم عنوان شده که فصل مشترک هر دو اظهارنظر، ضرورت دمیدن روحیه جهادی در فعالیت‌هاست که باید با پرهیز از خطاهای گذشته باشد و به‌سوی ایجاد سازمانی جدید و تحمیل هزینه‌های جدید نباشد.

از برآیند نظریات مطرح شده درخصوص احیای جهادسازندگی باید در نظر داشت که امروز به‌طور طبیعی دیگر نمی‌توان در فضای 40 سال قبل سیر کرد و اگر بنای احیای جهادسازندگی وجود دارد باید متناسب با مقطع زمانی کنونی بوده و از جهادسازندگی به‌دنبال همان بهره‌ای باشیم که با ابزار و لوازم، تفکر و رویکردها و فرآیندهای امروزی قابل استحصال باشد.
امروز وجود 10 هزار مؤسسه خیریه، 100 هزار نیکوکار و 67 هزار گروه جهادی که جملگی در زمره ظرفیت‌های ملی کشور قرار دارد، می‌تواند بستر مناسبی برای استفاده از رویکرد مدیریت جهادی تلقی شود.
جدای از همه این فرضیه‌های مثبت درخصوص احیای جهادسازندگی گروهی نیز بر طبل مخالفت با احیای این سازمان می‌کوبند. این گروه و در رأس آنها دکتر عیسی کلانتری، دبیرکل خانه کشاورز که مخالفت او با جهادسازندگی سبقه 4 دهه‌ای دارد با ارسال نامه‌ای به رییس جمهوری معتقد است که «نتیجه عملیات جهادسازندگی در بخش کشاورزی در دو دهه اول انقلاب نباید تکرار شود زمانی‌که بدون هیچ بررسی و مطالعه و از روی احساسات شروع به تخریب خاک، زیستگاه، پوشش گیاهی با عناوین مختلف شد تا از دیدگاه خود کمک به روستاییان و تولید کشور کنند و مراتع را ویران، خاک‌ها را بدون پوشش از بین بردند و به بهانه تولید، سالانه صدها میلیون تن خاک را که احیای هر سانتی‌متر آنها صدها سال طول می‌کشد از دست دادیم و…»
این گروه مخالف که البته اذعان دارند که نمی‌توان منکر خدمات جهادگران عزیز در جبهه‌های جنگ تحمیلی شد، معتقدند که در احیای جهادسازندگی باید در نظر داشت که جهاد در حوزه بخش کشاورزی (تولید) فعال نباشد و محور فعالیت‌های این سازمان جدید در بخش‌های خدمات، بازرگانی، صنایع و عمران باشد.
به‌هرحال فارغ از نظرات ابراز شده هر دو گروه، در این‌که در نظام اداری و حرکتی کشور به‌خصوص در روزهای اخیر نیاز به دمیدن روحیه جهادی وجود دارد نمی‌توان شبهه‌ای داشت.
ظهور مدیران و انسان‌های عاشقی که بدون چشمداشت در سخت‌ترین شرایط، دمی از سازندگی و حرکت متوقف نشدند، قطعاً نیاز مبرم است، اما چگونگی احیای سازمان جهادسازندگی و شرح وظایف و اهداف آن بسیار حایز اهمیت است، حتی به‌نظر می‌رسد مهمتر از نفس احیای این سازمان این مسأله حایز اهمیت باشد.
قانونگذاران باید در نظر داشته باشند که احیای جهادکشاورزی آیا بازگشت به گذشته است یا جهش به‌سوی آینده؟و در واقع در نظر گرفتن این نکته کلیدی می‌تواند پاسخ بسیاری از ابهامات امروز کارشناسان، فعالان، متخصصان و دلسوزان باشد.
به‌روزرسانی قوانین با شرایط امروز کشور، در نظر گرفتن محدودیت‌های اعتباری و اولویت‌ سنجی در پرداختن به امور محوله و شرح وظایف مدون، بی‌تردید می‌تواند ضامن موفقیت و اثرگذاری این سازمان جدید باشد، هرچند که به نظر می‌رسد در همین گام‌های نخستین احیا نیز دشواری‌های بسیاری وجود داشته باشد.

نویسنده : محمدرضا جمشیدی