یکی از موتورهای محرکه اقتصاد کشور، بخش کشاورزی است، بخشی که حجم زیادی از تولیدات ما را شکل داده و به یک معنا در طول تاریخ، اقتصاد ایران مبتنی بر آن بوده است.

با این حال اما کشاورزی آنگونه که باید مورد توجه نهادهای رسمی کشور نبوده و این فعالیت و اجتهاد تاریخی که در طول نسل های مختلف به مانند یک رودخانه به حیات خود ادامه داده امروز با خطر جدی مواجه شده است.

در  دهه های اخیر کشاورزی بدون اسلوب و الگویی صحیح و علمی و بدون مدیریت فکر شده آسیب های جدی خورده و کشت های بدون برنامه ریزی، استفاده ناصحیح از منابع آب، رشد سریع جمعیت در مدتی کوتاه و عدم تطابق توسعه کشاورزی با این میزان از توسعه جمعیت و احداث بی رویه باغ و مزرعه در زمین های نامناسب، به کشاورزی ایران و منابع پایه ای طبیعی و خدادادی این کشور آسیب های جدی زده است به طوری که پیش بینی برخی کارشناسان، انهدام کامل کشاورزی در دهه های آینده است.

اما چه راه حل های کوتاه مدت و بلند مدتی برای برون رفت از این بحران وجود دارد؟ و چگونه می توان از نابودی کشاورزی ایران جلوگیری کرد و کشاورزی با اسلوب علمی را در ایران ممکن کرد؟

به همین علت به سراغ دکتر غلامحسین هادی زاده رییسی، عضو شورای مرکزی خانه کشاورز ایران و رییس خانه کشاورز استان خراسان رضوی رفتیم تا در اینباره به گفت و گو بپردازیم.

* مثل خیلی از امور دیگر در کشاورزی نیز مشخص نیست که باید طبق کدام اصول حرکت کنیم و دچار یک بام و دو هوایی شده ایم. کشاورزی در کشور ما نه به صورت سنتی شکل می گیرد و نه با ادوات مدرن. به نظر شما بهتر نیست که وزارت جهاد کشاورزی و سایر نهادهای مربوطه به جای اینکه بدون ایجاد هیچ زیرساختی کشاورز را تشویق و یا حتی ملزم به کشت نوین کنند این قشر را که نسل اندر نسل کشاورز بوده اند به حال خود بگذارند تا با اصولی که می دانند حتی اگر نوین نباشد به کشاورزی بپردازند؟

– نه؛ برای اینکه در هیچ کجای دنیا کشاورزها نباید به دنبال تحقیقات بروند و این کار، وظیفه دانشگاه ها و متخصصین است که بروند و تحقیق کنند و بهترین روش را برای افزایش بهره وری ترسیم کنند و در نهایت کشاورزها را به سمت درست هدایت کنند؛ در کشور ما بخش تحقیقات حتی اگر کار کند بسیار ضعیف کار می‌کند و تحقیقات مطابق با اتفاقات دیگر کشور به روز نشده اند چرا که کشور ما از ۳۰ میلیون جمعیت به ۸۵ میلیون نفر جمعیت رسیده است و سیاست های بهره وری ما مطابق با الگوی توسعه جمعیت پیش نرفته است در نتیجه اتفاقی که افتاده این است که امروز وارد کننده عمده محصولات استراتژیک غذایی هستیم و اگر هم بخواهیم برای تولید به منابع داخلی خود بیش از این فشار آوریم چیزی برای نسل های آینده باقی نمی ماند.

به طور کلی وظیفه تحقیقات این است که روش ها را بهینه کند و در اختیار کشاورز بگذارد و وظیفه دولت نیز این هست که زیرساخت ها را آماده کرده و سرمایه گذاری کند و اجازه دهد که تکنولوژی وارد کشور شود؛ در همین مورد باید بگویم قانونی که در مورد بذر و نهال وجود دارد مربوط به ۵ دهه پیش است و هیچ بازنگری اصولی در مورد آن نشده است درحالی که در این پنج دهه دنیا برای ورود انواع بذر و نهال و نشاء از درهای باز استفاده می کند و بذرهای نوینی وارد کشورها می شود که آب کمتری مصرف می کنند و هر بذری مطابق با اقلیم خاص خود تولید می شود و مثال های متعددی در این زمینه هست.

مسئله دوم این است که ما نمی دانیم در اقلیم خود چه مقدار از چه محصولی را در کجا و با چه الگویی بکاریم و این یکی از مشکلات اساسی کشور است؛ برای مثال در نقاط پست گیاهانی را می کاریم و باغ هایی را احداث می کنیم که نیاز به ارتفاع بالاتر از هزار متر از سطح دریا دارند و تبخیر و تعرق این گیاهان بالاست و در نتیجه در نقاط پست بهره وری این گیاهان پایین می آید و در این زمینه مثال های بسیار زیادی را می توان زد.

* به نقش دولت اشاره کردید؛ چیزی که مشخص است این است که دولت نشان داده آنچان که باید نتوانسته از پس ایجاد زیرساخت برای کشاورزی علمی و استاندارد بربیاید و آن طور که از ظاهر امر پیدا است در آینده نزدیک هم موفق به این کار نخواهد شد، بنابراین چگونه می توان کشاورزی را به سمت خروج از بحران موجود هدایت کرد و تولید محصولات را با زیر ساخت های مناسب و به طور استاندارد ادامه داد؟

– جواب این سوال در دو جمله است؛ سیاستگذاری های بخش کشاورزی و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های آن باید به عهده کشاورزان فرهیخته و پیشرو باشد؛ یک نمونه ساده این مسئله قنات است؛ اجداد ما با حفر هزاران کیلومتر قنات، آب را از مناطق پرآب به مناطق کم آب حاشیه کویر می رساندند و با آن کشاورزی می کردند و خود آب را تقسیم کرده و الگوی کشت را ترسیم می کردند و کشور ما به راحتی با حداقل میزان مصرف آب تولید محصول داشت و خودکفا بود اما از وقتی مدیریت دولتی بر منابع آب و تصمیم گیری های دولتی بر نظام بهره وری حاکم شد اتفاقاتی که امروز شاهد آن هستیم رخ داد ضمن اینکه با بزرگ شدن مدیریت دولتی نقش کشاورزان در نظام تصمیم گیری به طور مرتب کوچک و کوچک تر شد تا به این جا رسید که امروز ۹۸ درصد از تولید کشور در بخش کشاورزی را بخش خصوصی  انجام می دهد اما در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی حتی دو درصد هم دخالت ندارد.

از وقتی مدیریت دولتی بر منابع آب و تصمیم‌گیری‌های دولتی بر نظام بهره‌وری حاکم شد اتفاقاتی که امروز شاهد آن هستیم رخ داد ضمن اینکه با بزرگ شدن مدیریت دولتی نقش کشاورزان در نظام تصمیم‌گیری به طور مرتب کوچک و کوچک‌تر شد تا به اینجا رسید که امروز ۹۸ درصد از تولید کشور در بخش کشاورزی را بخش خصوصی انجام می‌دهد اما در نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی حتی دو درصد هم دخالت ندارد

اگر راه را برای کشاورزان باز کنند و راه حل را هم از آنها بخواهند و برطبل خودکفایی هم نکوبند و اجازه دهند که اقلیم خود دیکته کند که کشور ما چقدر ظرفیت تولید دارد نتایج بهتری را می توان پیش بینی کرد؛ بنابراین نظام تصمیم سازی در کشور ما غلط است و وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو و تمام نهادهای دولتی دخیل در حوزه کشاورزی باید از نقش تصدی گر به نقش نظارتی تغییر جهت دهند.

تصدی گری باید با کشاورز باشد و برنامه ریزی نیز به کمک کشاورز صورت گیرد و دولت باید در ایجاد بستر مناسب برای تزریق سرمایه و تکنولوژی به بخش کشاورزی نقش خود را ایفا کند.

* دراینباره ممکن است این توجیه وجود داشته باشد که جامعه کشاورزان در کشور ما به روز نشده‌اند؛ اگر تصدی گری را به کشاورزها محول کنیم آیا می توانند با اتکا به نظام کشاورزی گذشته به تولید ادامه دهند و اگر نقش تصدی گری را ناگهان به کشاورزی که آموزش ندیده است محول کنیم ممکن است تبعات بعدی را به همراه داشته باشد؛ برای اینکه کشاورزان متصدی کار خود شوند چه زیر ساختی باید پیش بینی شود؟

– در کشور ما ۹ میلیون هکتار اراضی آبی و دیمی و نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر دانش آموخته در حوزه کشاورزی وجود دارد؛ یعنی به اندازه هر ۶ هکتار یک نفر که دانش کشاورزی را آموخته است وجود دارد و اگر قرار بود دولت ها در مقام متصدی تحولی را در این ۴۰ سال با نیروی عظیمی که آموزش داده ایجاد کند، تا امروز ایجاد کرده بود و منابع پایه کشور ما به وضعیت امروز دچار نمی شد.

بنابراین، دولت یک توسعه ناپایدار را در پیش گرفته است. یعنی، کسانی را بدون اینکه آموزش کافی داده باشد وارد چرخه کشاورزی کرده است بدون اینکه بهره وری داشته باشند.

در کشور ما به اندازه هر ۶ هکتار یک نفر که دانش کشاورزی را آموخته است وجود دارد و اگر قرار بود دولت‌ها در مقام متصدی، تحولی را در این ۴۰ سال با نیروی عظیمی که آموزش داده ایجاد کنند، تا امروز ایجاد کرده بودند و منابع پایه کشور ما به وضعیت امروز دچار نمی‌شد

اگر کار به دست خود کشاورزان سپرده شود و در هر منطقه یک کشاورز پیش رو آموزش درست ببیند و سواد آکادمیک کافی هم داشته باشد و امکانات لازم را هم داشته باشد خود همین کشاورز می تواند برای کشاورزان آن منطقه مرکز آموزش باشد و لزومی ندارد وزارت جهاد کشاورزی با روش های ناکارآمد به تک تک کشاورزان آموزش دهد چراکه همانطور که اشاره کردید جامعه کشاورزی ایران با آموزشی که به آنها داده می شود ناآشناست و نمی‌توان به کشاورزان همانگونه که به اقشار صنعتی و خدماتی آموزش داده می‌شود آموزش داد. در نتیجه آموزشی که به کشاورزان داده می‌شود باید با نوع آموزشی که به بخش های دیگر از جمله صنعت داده می‌شود متفاوت باشد؛ یعنی کشاورزان باید به صورت سمعی و بصری آموزش ببینند؛ منظورم این است که اگر کشاورزان ببینند که یک کشاورز پیشرو چگونه بهره وری را افزایش داده است به درک بسیار بهتری برای تولید اقتصادی محصول می رسند.

در نتیجه اگر آموزش کشاورزی را هم به خود کشاورزان بسپارند و تشکل های کشاورزی را هم به بازی بگیرند و به آنها ارزش دهند، مسلما کشاورزان به وظایف ذاتی خود بهتر از دولت عمل خواهند کرد.

* در این میان اتاق بازرگانی که کباده بخش خصوصی را به دوش می کشد چه نقشی را می تواند ایفا کند؟

– فلسفه وجود اتاق بازرگانی این است که حلقه اتصال دولت و بخش خصوصی است؛ بخش کشاورزی به تازگی به اتاق پیوسته است و این حلقه مفقوده را تکمیل کرده است. با این حال هیچ یک از کمیسیون های کشاورزی اتاق ها نتوانستند به رسالت خود عمل کنند چرا که هیچ کشاورز واقعی و درد آشنایی در این کمیسیون ها عضو نیست و افرادی از گروه های صنایع، بازرگانی و حتی معادن هستند که به اسم عضو کمیسیون کشاورزی وارد اتاق شدند و در آنجا نمی توانند سیاست های مناسب بخش کشاورزی را اتخاذ کنند و در نتیجه کسانی می توانند سیاستگذاری، تصمیم گیری و تصمیم سازی کنند که خودشان به صورت میدانی وارد عرصه کشاورزی، باغداری، زنبورداری، دامداری و… شده باشند و امیدوارم که کمیسیون های کشاورزی را خود کشاورزان در دست گیرند تا خروج از وضعیت فعلی مسیر هموار تری داشته باشد و دولت صدای کشاورزان را بشنود.

* در کشور ما قانونی به نام قانون ارث و میراث وجود دارد که زمین های کشاورزی را هر روز کوچک و کوچک تر می کند و امکان دید وسیع را از کشاورز می گیرد و خیلی از کارها از جمله استفاده از مکانیزاسیون را از صرفه اقتصادی می اندازد؛ چه راه حلی می توان برای آن اندیشید؟

– راه حل این مسئله بسیار ساده است. اول اینکه باید مراجع محترم تقلید در کشور درباره قانون ارث بازنگری کنند و اجازه ندهند اراضی کشاورزی که به ارث می رسند کوچک تر از حد یک کشاورزی اقتصادی شوند و دوم اینکه همان کاری که در کشورهای بزرگ انجام شده در کشور ما نیز صورت گیرد یعنی شرکت های سهامی زراعی به وجود بیاوریم و افراد بر اساس میزان زمین و آبی که دارند سهام دار این شرکت های سهامی زراعی شوند و تجربه و نیروی خود را به اضافه سرمایه ها و آورده‌شان که آب و زمین است در قالب یک شرکت سهامی زراعی به کار گیرند تا کشاورزی در کشور ما در مقیاس بزرگ شکل گیرد و اقتصادی شود. با این حال کشور ما در دو موردی که ذکر کردم به شدت ضعف دارد و سال ها است از این قضیه رنج می‌برد.

مثل کشورهای بزرگ ما نیز باید شرکت‌های سهامی زراعی ایجاد کنیم و افراد بر اساس میزان زمین و آبی که دارند سهام‌دار این شرکت‌ها شوند و تجربه و نیروی خود را به اضافه سرمایه‌ها و آورده‌شان که آب و زمین است در قالب یک شرکت سهامی زراعی به کار گیرند تا کشاورزی در کشور ما در مقیاس بزرگ شکل گیرد و اقتصادی شود

*به بحث تحقیقات اشاره کردید و مثال هایی هم درباره آن زدید. آیا کشور ما با توجه به نیروی عظیمی که آموزش دیده اند ظرفیتی تحقیقاتی متناسب با تغییرات روز اقلیمی ایران و تغییرات سریع جهان را دارد؟

– بله؛ ولی این حلقه ناقص است. بخش تحقیقات کار خود را انجام می‌دهد و اگر پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد و دکترا در حوزه کشاورزی را مشاهده کنیم، می‌بینیم که تحقیقات خوبی انجام شده است اما پژوهش ها هیچ گاه در عرصه اجرا به کار گرفته نشده اند و در کشو میز روسای دانشگاه ها در بخش کشاورزی و یا آرشیو ها خاک می خورند.

باید بدانیم که پژوهش هم چیزی نیست که تاریخ مصرف نداشته باشد و با تغییرات سریع تکنولوژی باید به روز شوند و این مطلب ما را متوجه این می سازد که امروز به پژوهشی که ده سال پیش صورت گرفته است نمی توان اکتفا کرد؛ تحقیقات ما باید پویا باشند و بلافاصله در عرصه اجرا وارد شوند و این ورود به عرصه اجرا سرمایه و تکنولوژی نیاز دارد.

* انجام پژوهش به تنهایی بدون اینکه مرزهای کشور به روی بذرهای مناسب باز باشد و بدون اینکه امور دامداری خود را با یافته های جدید علمی جهان در حوزه ژنتیک آشنا کند چه تفاوتی با ساختار کشاورزی با صد سال پیش دارد؟

– همانطور که گفتم قانون بذر در کشور ما مربوط به ۵ دهه پیش است و قانون قرنطینه نباتات و دام ها نیز به چندین دهه قبل باز می گردد و با این تفکر نمی توان یک کشور ۸۰ میلیونی را با این عرصه عظیم تولیدی اداره کرد بنابراین در تمامی زمینه های بخش کشاورزی باید بازنگری کلی شود و بخش تحقیقات به تنهایی نمی تواند نقش موثری را بازی کند ضمن اینکه بخش خصوصی را در تحقیقات دخالت نمی دهند و بخش خصوصی نیز هیچ انگیزه‌ای برای ورود به تحقیقات ندارد چراکه نه سودی در آن هست و نه امکان آوردنش به عرصه اجرا.

* با توجه به اینکه بسیاری از کارشناسان از وجود بحران در کشاورزی صحبت می کنند مسئله تغییر الگوی کشت متناسب با اقلیم امروز ایران مطرح می‌شود؛ همچنین گفتید که مرزها را برای ورود بعضی از محصولات باز بگذاریم؛ بهتر نیست که بر محصولاتی مثل پسته و زعفران که با اقلیم امروز ایران سازگار هستند متمرکز شویم و از اینکه بخواهیم در همه محصولات از جمله گندم خود کفا شویم دست برداریم؟

– این بحثی است که ما همیشه با دولت داریم. دولت می‌خواهد به هر قیمتی که شده است امنیت غذایی را تامین کند و هزینه این کار را منابع پایه و محیط زیست کشور ما می‌دهند و همچنین دولت می خواهد از جیب کشاورز غذای ارزان در اختیار مردم بگذارد و این مسئله شدنی نیست و دلیلش هم این است که ما مزایای تولید را نمی شناسیم؛از طرفی هر کسی که صبح از خواب بیدار می شود هر تصمیمی که می خواهد می گیرد و هر کشتی را که بخواهد انجام می دهد یا در هرجا هر نوع دام و ماهی ای را که خود صلاح می داند تکثیر می کند. در حالی که در سایر نقاط دنیا افراد چنین اجازه ای را ندارند و به دلایل اقتصادی کشت با برنامه ریزی انجام می‌شود.

دولت می‌خواهد به هر قیمتی که شده است امنیت غذایی را تامین کند و هزینه این کار را منابع پایه و محیط زیست کشور ما می‌دهند و همچنین دولت می‌خواهد از جیب کشاورز غذای ارزان در اختیار مردم بگذارد و این مسئله شدنی نیست و دلیلش هم این است که ما مزایای تولید را نمی‌شناسیم

اما در کشور ما هیچ سیستمی  وجود ندارد که کشاورز به آن مقید باشد که در اقلیمی خاص محصولی مناسب کشت کند. برای مثال در خراسان در منطقه ای به نام کلات برنج کشت می شود یا در اصفهان به محض اینکه زاینده رود آبی پیدا می کند برنج کشت می کنند در حالی که برنج محصول پرآبی است و لزومی ندارد در این مناطق کشت شود و باید در مناطقی مثل شمال ایران که بارندگی آن ۶۰۰ میلی متر است این محصول را تولید کنیم نه در منطقه ای که میزان بارش آن به زحمت به ۲۵۰ میلی متر می رسد.

متاسفانه توسعه ما متوازن نیست و هیچ قانونی هم وجود ندارد که بتواند از الگوی کشت صحیح حمایت کند و کشاورز مختار است که با آب و زمین خود هر کاری را که می خواهد بکند و هیچ سیستمی هم برای نظارت و کنترل وجود ندارد در حالیکه در گذشته وقتی که روستا در اختیار ارباب بود و نظام ارباب رعیتی حاکم بود آن ارباب بود که تشخیص می داد از نظر اقتصادی و اقلیمی چه باید کشت شود؛ البته قصد من دفاع از نظام ارباب رعیتی نیست اما امروز در یک مزرعه ۲۰۰ هکتاری می بینید که ۱۰ نوع محصول کشت می شود.

به بحث زعفران و پسته هم  که اشاره کردید؛ پرسش اینجاست که مگر میزان بهره وری ما در زعفران و پسته چقدر است؟در حال حاضر آمریکا پسته را از نظر کمیت و کیفیت از دست کشور ما در آورده است. در زعفران نیز وضع به همین منوال است و کشور افغانستان و دیگر کشورهای مجاور دارند گوی سبقت را در زعفران از دست ما بیرون می آورند چرا که پیاز ما را به هلند دادند و هلندی ها نیز از نظر ژنتیکی روی آن کار کرده‌اند و ناخالصی ها را گرفته و بهره وری این محصول را افزایش دادند.

* به نظر می رسد که کلید واژه کشاورزی امروز ایران، «بحران زدگی» است؛ در حال حاضر راه  برون رفت از این بحران چیست؟

– کار را به مردم بسپارند. دولت بدنه بسیار وسیع و بزرگی دارد؛ وزارت جهاد کشاورزی بعد از وزارت آموزش و پرورش دومین وزارتخانه پر کارمند و پر کارشناس است اما برای کشاورزی کشور چه کرده است؟ من معتقدم که این بدنه باید به شدت لاغر و کوچک شود و کار تصدی گری از توزیع نهاده ها گرفته تا سیاست های کشت و … را به مردم بسپارد.

مگر فلسفه وجودی تشکل های تخصصی در بخش کشاورزی چیست؟ متخصصین زراعت و دامداری و زنبورداری و شیلات باید جمع شوند و سیاستگذاری کنند و در عرصه اجرا وارد شوند و در این میان اتاق بازرگانی هم باید نقش آفرینی کرده و این حلقه مفقوده را تکمیل کند و اجازه ندهد که در مورد کشاورزی پشت درهای بسته تصمیم‌گیری شود.

وزارت جهاد کشاورزی بعد از وزارت آموزش و پرورش دومین وزارتخانه پر کارمند و پر کارشناس است اما برای کشاورزی کشور چه کرده است؟ من معتقدم که این بدنه باید به شدت لاغر و کوچک شود و کار تصدی‌گری از توزیع نهاده‌ها گرفته تا سیاست‌های کشت و … را به مردم بسپارد

* یکی از مسائلی که به آن اشاره کردید و عهده دار مسئولیت آن را اتاق بازرگانی دانستید ایجاد حلقه پیوسته میان کشاورزی، صنعت و بازرگانی است؛ با این حال صنایع تبدیلی در بخش کشاورزی بیشتر به آشپزخانه های صنعتی شبیه هستند و ایجاد این حلقه بدون وجود صنایع تبدیلی ممکن نیست؛ در این باره چه راهکارهایی وجود دارد؟

– ما از نظر تکنولوژی و زیرساخت به شدت تحت فشار هستیم. همانطور که شما هم اشاره کردید اسم آشپزخانه صنعتی را کارخانه گذاشته‌اند. مثالی می زنم؛ در صنعت چغندر قند در اروپا دیگر کارخانه زیر ۱۰ هزار تن وجود ندارد ولی ما هنوز از کارخانه های ۶۰۰ تنی و ۷۰۰ تنی در مدت ۶۰ سال به زور بهره برداری می کنیم.

در دنیا برای کشورهای هدف جهت صادرات ذائقه شناسی کرده و بر اساس نیاز کشور هدف برای محصول برنامه ریزی می کنند و بدانند نیاز و ذائقه کشور هدف چیست و چه کیفیتی را لازم دارد و به هیچ وجه فرآوری را به یک روش انجام نمی دهند.

کشور ما با این عرصه وسیع خاستگاه انواع و اقسام گیاهان دارویی است با این حال گیاهان دارویی به صورت خام صادر می شوند به دلیل اینکه حتی یک پالایشگاه گیاهان دارویی در ایران وجود ندارد که ماده موثره گیاهان دارویی را بگیرد و برای صادرات آن را تبدیل به ارزش افزوده کند؛ برای مثال از گیاه نعناع فلفلی ممکن است ده‌ها نوع ماده استحصال کرد که هر کدام در صنایع دارویی، آرایشی و بهداشتی استفاده دارند و فرآوری این محصول بر ارزش آن می افزاید اما این محصولات را خام می فروشیم در حالی که در حوزه گیاهان دارویی تحقیق شده است که میان یک گیاه دارویی خام با آنچه که پالایشگاه عرضه می کند نسبت ۱ به ۱۴۵ برقرار است یعنی اینکه گیاه دارویی خام اگر یک دلار ارزش داشته باشد محصول فراوری شده آن ۱۴۵ دلار ارزش خواهد داشت اما به ذهن هیچ کس در این کشور نرسیده است که پالایشگاهی بسازد و دلیل این مسئله هم این است که بازارهای هدف را نشانه نگرفته ایم و نمی دانیم که هر کشوری چه می خواهد و بدتر از آن نمی دانیم که محصول خود را باید به کجا صادر کنیم.

* به چه علت این مسائل را بررسی نکرده ایم؟

– کشور ما آن قدر از نظر اقتصاد سیاسی تحت فشار است که بازارهای هدف برای محصولات کشاورزی ما به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، قطر و عراق و بخش کوچکی از کشورهای CIS (کشورهای مشترک المنافع) خلاصه شده است در حالی که هیچ کشوری در دنیا اینگونه تجارت نمی کند؛ کشورهای دیگر به اقصی نقاط جهان کالا صادرات و واردات دارند.

سال ۲۰۱۷ تنها ۴۵ میلیارد دلار یارانه انرژی در کشور ما صرف شده است و این مقدار ۱۰ درصد از GDP ( سرانه تولید ناخالص داخلی) ما بوده است؛ در همان سال نیروی کار ما هم ارزان بود اما آیا توانستیم بهره وری خود را بالا ببریم و کالایی مطابق با استانداردهای جهانی که زیر قیمت جهانی باشند تولید کنیم؟

مشکل در بهره‌وری است؛ ما هر چقدر نیروی کار ارزان و انرژی ارزان‌تر داشته باشیم به دلیل نبود تکنولوژی و مشکلاتی که از منظر اقتصاد سیاسی داریم نمی‌توانیم با تمام دنیا ارتباط درست برقرار کنیم و وضعیت همین است که امروز می‌بینید

اما چین یارانه ای که به بخش انرژی داده بود ۲.۳ دهم درصد تولید داخلی اش بود با این حال تمامی بازارهای دنیا را با مواد غذایی و صنعتی خود تسخیر کرده است .

مشکل در بهره وری است؛ ما هر چقدر نیروی کار ارزان و انرژی ارزان تر داشته باشیم به دلیل نبود تکنولوژی و مشکلاتی که از منظر اقتصاد سیاسی داریم نمی توانیم با تمام دنیا ارتباط درست برقرار کنیم و وضعیت همین است که امروز می بینید.

* گفتید ما از نظر واردات تکنولوژی تحت فشار هستیم و جهان هم جلوی صادرات کالا به ایران را خصوصا در کالاهای سرمایه ای که اساس یک صنعت هستند گرفته است. در حال حاضر چگونه باید در این حوزه تا جایی که ممکن است برای بخش کشاورزی تکنولوژی فراهم کنیم؟

– لزومی ندارد که چرخ را هم اختراع کنیم؛ باید کاری را که چین و ژاپن کردند انجام دهیم، یعنی مهندسی معکوس را شروع کنیم. ژاپن نیز پس از جنگ جهانی دوم همین وضعیت را داشت و تکنولوژی به این کشور صادر نمی شد اما ژاپنی ها شروع به بدل سازی کردند؛ ۵۰ سال پیش کالای ژاپنی یکی از نامرغوب ترین کالاهای دنیا بود و اصلا مردم دنیا آن را نمی خریدند اما ظرف ۴ یا ۵ دهه یکی از بزرگترین تکنولوژی های دنیا در اختیار ژاپن است، چرا که از طریق مهندسی معکوس، پژوهش، سرمایه گذاری در بخش مهندسی و تحقیق و توسعه توانستند به دومین یا سومین کشور صاحب تکنولوژی تبدیل شوند.

ما نیز باید از همین جا شروع کنیم اما در کشور ما ساماندهی وجود ندارد برای مثال اگر برای بخش کشاورزی ماشینی وارد شود این ماشین را به آهنگری می دهند و فرد هم بدون توجه به متالوژی، مدل های فنی، کارایی و نکات ریز شروع به بدل سازی می کند و نیروی بسیار زیادی برای کار می گذارد و در نتیجه قیمت تمام شده اش هم بالا می رود اما در نهایت کارایی لازم را ندارد و دلیلش هم این است که بخش مهندسی نظارت و حمایت لازم را نکرده است.

لزومی ندارد که چرخ را هم اختراع کنیم؛ باید کاری را که چین و ژاپن کردند انجام دهیم، یعنی مهندسی معکوس را شروع کنیم. ژاپن نیز پس از جنگ جهانی دوم همین وضعیت را داشت و تکنولوژی به این کشور صادر نمی‌شد اما ژاپنی‌ها شروع به بدل‌سازی کردند

بخش بزرگی از نیروی مهندسی در کشور ما عاطل و باطل است یا بر سر جای خود نیست؛ این بخش باید در اختیار کشاورزی هم قرار بگیرد. چگونه است که امروز می توانیم ماهواره تولید کنیم و به فضا بفرستیم اما در تکنولوژی های دیگر مانند خودرو باز مانده ایم؟دلیلش این است که در کشور اراده ای برای ورود تکنولوژی ناب وجود ندارد.

*بحران آب یکی از اساسی ترین بحران های بخش کشاورزی در کشور ماست. طبیعتا باید جوره(واریته هایی) را تولید یا وارد کنیم که مطابق با اقلیم امروز ایران باشند؛ آیا بخش دانشگاهی توانسته است در این مسئله به کمک کشاورزان جوره هایی را تولید کند که زود بازده باشد؟

– بله؛ ما نمونه های موفقی داریم؛ من عضو هیات مدیره کانون سیب زمینی بذری ایران هستم. ما بذر سیب زمینی را از کشورهای مختلف وارد می کنیم و اکنون به این نتیجه رسیده ایم که متقاضیان سیب زمینی در کشور به سیب زمینی های زودرس و کم آب طلب نیاز دارند و ما و حتی کشاورزها شروع به واردات بذر هایی کرده ایم که  متوسط طول دوره رشدشان ۸۰ تا ۱۰۰ روز است و به سرعت به بهره برداری می رسند و آب کمی هم مصرف می کنند.

ما می دانیم که باید چه کنیم و کار خود را بلدیم اما به شرطی که عضو UPOF باشیم که سازمانی است که اجازه می دهد بذر وارد کشور شود و همچنین عضو کدِکس بین المللی باشیم؛ یعنی بدانیم بذرهایی که وارد می شود دقیقا برای چه اقلیمی مناسب است.

با این حال در تمام مسائل تحریم هستیم و ضمنا افرادی هم که می خواهند وارد بازار جهانی شوند و جنس بیاورند دیوان سالاری  موجود در کشور موانع زیادی برایشان ایجاد می کند.

برای مثال، بذر سیب زمینی که وارد کشور می شود باید ۴۰ روز در گرمای ۴۰ درجه بندر عباس در کانتینر بماند تا گمرک اجازه ترخیص دهد و در این بین سازمان حفظ نباتات باید بررسی کند، امور بذر کشور باید نمونه برداری و آزمایش کند و اگر یخچال کانتینر قطع و وصل شود تمام محموله از بین می رود و هیچ کس به اینها توجه نمی کند چرا که همه پشت میز خود نشسته اند و می خواهند چوبی لای چرخ وارد کننده بگذارند.

* برگردیم به بحران آب؛ امروز، خیلی از سفره های زیر زمینی ما امحا شده اند یا حداقل با کاهش چشمگیر مواجه بوده اند؛ در حال حاضر چگونه باید منابع آبی موجود را مدیریت کنیم که در عین ادامه تولید بحران موجود را از این شدیدتر نکنیم؟

– ما در کشور نزدیک به ۶۰۰ هزار چاه نیمه عمیق و حدود ۲۰۰ هزار چاه عمیق داریم که بیشتر آنها بهره وری لازم را ندارند؛ یعنی چاه هایی با توان ۵ لیتر آب در ثانیه که کشاورزی اقتصادی با آنها میسر نمی شود. راه حل این است که نخست جلوی حفر و بهره برداری از چاه های غیر مجاز گرفته شود و چاه های مجاز کم بازده به بخش صنعت که ارزش افزوده بالاتری تولید می کند واگذار شود و پولش به کشاورز پرداخت شود که کشاورز نیز آن پول را وارد قسمت دیگری از تولید در حوزه کشاورزی کند. در غیر این صورت تولید محصولی مثل گندم با عملکرد ۲ تن در هکتار جز تولید فقر و از بین بردن منابع کشور کار دیگری نمی کند.

آن مقدار از چاه هایی که در اختیار کشاورزان باقی می ماند باید با افزایش بهره وری همراه شود تا بتواند تولید در کشور را اقتصادی کند. در ضمن تمام اینها وزارت جهاد باید به وظایف ذاتی خود که آبخوان داری و آبخیز داری است بازگردد و وزارت نیرو نیز اجازه ندهد که منابع آبی هیچ دشتی از نظر کمی و کیفی به حدی پایین تری  برسد مضاف بر این اقسام محصولاتی که در کشور تولید می کنیم باید مطابق اقلیم باشد و مدیریت این کار به دست کشاورزان سپرده شود چرا که اگر مدیریت آب یک دشت در دست کشاورزان که صاحبان بلا منازع آب هستند، باشد می دانند که باید با آب چه کنند.

* سوالی در مورد کشاورزان پیش می آید. کشت سیب زمینی، گندم، پیاز و… آب فراوانی را طلب می کند. با این حال بعضی از این محصولات مانند سیب زمینی صادر هم می شود و به یک معنا صادرات مجازی آب صورت می گیرد. بهتر نیست کشت محصولاتی چنین از طرف خود کشاورز متوقف شود؟

– اگر این محصولات فرآوری شوند و جلوی ضایعات آنها که کم نیست گرفته شود و بعد صادر شوند که ارزش افزوده بسیار بیشتری را ممکن کنند، این مسئله توجیه دارد. کشاورز باید تولیدش را بکند و در اختیار صنایع فرآوری بگذارد و صنایع هم ارزش افزوده ایجاد کنند و بهترین راه حل همین است. مثل تمام الگوهای موفق جهان که در بخش صنایع فرآوری خود کشاورزان نیز سهامدار هستند یعنی محصول را تولید می کنند و در ارزش افزوده ای که صنعت ایجاد می کند نیز دخیل و سهیم هستند.

https://eghtesaad24.ir/news/48380/%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D8%B7%D8%A8%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D8%A7/